طلاق
Thursday, 27 Farvardin 1394، 06:21 AM
با اصرار از شوهرش میخواهد که طلاقش دهد
.
شوهرش می گوید چرا؟ ما که زندگی خوبی داریم
.
از زن اصرار و از شوهر انکار
.
در نهایت شوهر با سرسختی زیاد میپذیرد، به شرط و شروط ها
.
زن مشتاقانه انتظار میکشد شرح شروط را
.
تمام مهریـه ی سنگینت را میباید ببخشی
.
زن با کمال میل میپذیرد
.
در دفترخانه مرد رو به زن کرده و می گوید حال که جدا شدیم
.
لیکن تنها به یک سوالم جواب بده
.
زن میپذیرد
.
چه چیز باعث شد اصرار بر جدایی داشته باشی و به خاطر آن حاضر شوی قید مهریه ات که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم انداختن را بزنی
.
زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد
:
طاقت شنیدن داری؟
مرد با آرامی گفت
:
آری
.
زن با اعتماد به نفس گفت
:
۲ ماه پیش با مردی آشنا شدم که از هر لحاظ نسبت به تو سر بود
.
از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او ، تا زندگی واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم
.
مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست
.
زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت
.
وقتی به مقصد رسید کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد
.
نامهای در کیفش بود
.
با تعجب بازش کرد
.
خط همسر سابقش بود
.
نوشته بود
:
فکر میکردم احمق باشی ولی نه اینقدر
.
نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده کرده بود رفت
.
منتظر بود که تلفنش زنگ زد
.
برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود
.
شماره همسر جدیدش بود
.
تماس را پاسخ گفت
:
سلام کجایی پس چرا دیر کردی
.
پاسخ آن طرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد
.
صدا، صدای همسر سابقش بود که می گفت
:
باور نکردی؟، گفتم فکر نمی کردم اینقدر احمق باشی
.
این روزها می توان با پول، مردی ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار از شر زنان با مهریههای سنگینشان نجات یابند
!
به نظر شما چه کسی بیش تر خیانت کرده است. مرد یا زن ؟؟؟
.
شوهرش می گوید چرا؟ ما که زندگی خوبی داریم
.
از زن اصرار و از شوهر انکار
.
در نهایت شوهر با سرسختی زیاد میپذیرد، به شرط و شروط ها
.
زن مشتاقانه انتظار میکشد شرح شروط را
.
تمام مهریـه ی سنگینت را میباید ببخشی
.
زن با کمال میل میپذیرد
.
در دفترخانه مرد رو به زن کرده و می گوید حال که جدا شدیم
.
لیکن تنها به یک سوالم جواب بده
.
زن میپذیرد
.
چه چیز باعث شد اصرار بر جدایی داشته باشی و به خاطر آن حاضر شوی قید مهریه ات که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم انداختن را بزنی
.
زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد
:
طاقت شنیدن داری؟
مرد با آرامی گفت
:
آری
.
زن با اعتماد به نفس گفت
:
۲ ماه پیش با مردی آشنا شدم که از هر لحاظ نسبت به تو سر بود
.
از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او ، تا زندگی واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم
.
مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست
.
زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت
.
وقتی به مقصد رسید کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد
.
نامهای در کیفش بود
.
با تعجب بازش کرد
.
خط همسر سابقش بود
.
نوشته بود
:
فکر میکردم احمق باشی ولی نه اینقدر
.
نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده کرده بود رفت
.
منتظر بود که تلفنش زنگ زد
.
برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود
.
شماره همسر جدیدش بود
.
تماس را پاسخ گفت
:
سلام کجایی پس چرا دیر کردی
.
پاسخ آن طرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد
.
صدا، صدای همسر سابقش بود که می گفت
:
باور نکردی؟، گفتم فکر نمی کردم اینقدر احمق باشی
.
این روزها می توان با پول، مردی ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار از شر زنان با مهریههای سنگینشان نجات یابند
!
به نظر شما چه کسی بیش تر خیانت کرده است. مرد یا زن ؟؟؟
94/01/27