Papyrus

بسم الله الرحمن الرحیم

Papyrus

بسم الله الرحمن الرحیم

Papyrus
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۸۷ مطلب توسط «سین الف میم» ثبت شده است

......


...سه دوست در يك اتومبيل به مسافرت رفته بودند و متاسفانه يك تصادف مرگبار باعث شد كه هر سه در جا كشته شوند يك لحظه بعد روح هر سه دم دروازه بهشت بود و فرشته نگهبان بهشت داشت آماده مي شد كه آنها را به بهشت راه دهد... ...... فرشته ی نگهبان رو به آن سه دوست کرد و پرسید : يك سوال!!! الان كه هر سه تا دارين وارد بهشت مي شين اونجا روي زمين بدن هاتون روي برانكارد در حال تشييع شدن بسوي قبرستان است و خانواده ها و دوستان در حال عزاداري در غم از دست دادن شما هستند دوست دارين وقتي دارن از كنار جنازه راه مي رن در مورد شما چي بگن؟ ............. اولي گفت : دوست دارم پشت سرم بگن كه من جز بهترين پزشكان زمان خود بودم و مرد بسيار خوب و عزيزي براي خانواده ام. .............. دومي گفت : دوست دارم پشت سرم بگن كه من جز بهترين معلم هاي زمان خود بودم و توانسته ام اثر بسيار بزرگي روي آدمهاي نسل بعد از خودم بگذارم. ................ سومي گفت : دوست دارم بگن : نگاه كن داره تكون مي خوره مثل اينكه زنده است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 10 Farvardin 94 ، 08:17
سین الف میم


كودكی كه آماده تولد بود، نزد خداوند رفت و از او پرسید:«مي‌گویند فردا شما مرا به زمین مي‌فرستید، اما من به این كوچكی و بدون هیچ كمكی چگونه مي‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟» خداوند پاسخ داد: « از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یكی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد كرد.»اما كودك هنوز مطمئن نبود كه می خواهد برود یا نه :«اما اینجا در بهشت، من هیچ كار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من كافی هستند.» خداوند لبخند زد «فرشته تو برایت آواز مي‌خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهی كرد و شاد خواهی بود.» كودك ادامه داد: «من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟» خداوند او را نوازش كرد و گفت: «فرشته تو ، زیباترین و شیرین ‌ترین واژه‌هایی را كه ممكن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد كرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد كه چگونه صحبت كنی.» كودك با ناراحتی گفت: «وقتی مي‌خواهم با شما صحبت كنم ، چه كنم؟» اما خدا وندبرای این سئوال هم پاسخی داشت: «فرشته‌ات، دستهایت را دركنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد مي‌دهد كه چگونه دعاكنی.» كودك سرش رابرگرداند وپرسید: «شنیده‌ام كه در زمین انسانهای بدی هم زندگی مي‌كنند. چه كسی از من محافظت خواهد كرد؟ » «فرشته‌ات از تو محافظت خواهد كرد، حتی به قیمت جانش تمام شود.» كودك با نگرانی ادامه داد: «اما من همیشه به این دلیل كه دیگر نمي‌توانم شما راببینم ، ناراحت خواهم بود.» خدواند لبخند زد و گفت:‌ «فرشته‌ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهدكرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من همیشه دركنار تو خواهم بود.» در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده مي‌شد. كودك مي‌دانست كه باید به زودی سفرش را آغاز كند. او به آرامی یك سوال دیگر از خداوند پرسید: «خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگویید.» خداوند شاد شد و به او گفت :((کافیست او را مادر صدا بزنی ...))
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 10 Farvardin 94 ، 07:45
سین الف میم


معنی کاردانی، غلبه بر حریف از پیش شکست خورده است!!!
از این رو مبارزان، خود را در وضعیتی قرار می دهند که شکست غیشیه توجه جهانیان به یمن باشدر ممکن باشد و هیچ فرصتی را برای شکست حریف از دست نمی دهند. یک مبارز هوشیار تنها خواهان نبردیست که پیروزی در آن را پیشاپیش بدست آورده.
کسی که نخست می جنگد و سپس در جستجوی پیروزی است، شکست را انتخاب کرده
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 09 Farvardin 94 ، 14:46
سین الف میم
.


از دشمن خود یکبار بترس و از دوست خود هزار بار.((چارلی چاپلین))   ...........   انسان اگر فقیر و گرسنه باشد، بهتر از آن است که پست و بی عاطفه باشد.((چارلی چاپلین))   ..........   اگر شاد بودی آروم بخند تا غم بیدار نشه و اگر غمگین بودی آروم گریه کن تا شادی ناامید نشه.((چارلی چاپلین))   ..........   درخشانترین تاجی که مردم بر سر می نهند، در آتش کوره ها ساخته شده است.((چارلی چاپلین))   ..........   خودپسندی زنها بزرگترین علت بدبختی ایشان و نابودی خانواده هاست. هیچ چیز به اندازه خودپسندی زنها بنیان خانواده ها را ویران نکرده است.((چارلی چاپلین))  ........... با پول میتوان خانه خرید ولی آشیانه نه/رختخواب خرید ولی خواب نه/ساعت خرید ولی وقت نه/میتوان کتاب خرید ولی دانش نه/مقام خرید ولی احترام نه/دارو خرید ولی سلامتی نه/خون خرید ولی زندگی نه/و بالاخره میتوان قلب خرید ولی عشق را هرگز((چارلی چاپلین)) .......... افسوس هر چه سعی کردم مردم بفهمند،فقط خندیدند...((چارلی چاپلین))
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 09 Farvardin 94 ، 08:44
سین الف میم


مردى متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوائیش کم شده است. به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولى نمیدانست این موضوع را چگونه با او در میان بگذارد. بدین خاطر، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت. دکتر گفت براى این که بتوانى دقیقتر به من بگویى که میزان ناشنوایى همسرت چقدر است آزمایش ساده‌اى وجود دارد . این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو : « ابتدا در فاصله ٤ مترى او بایست و با صداى معمولى مطلبى را به او بگو . اگر نشنید همین کار را در فاصله ٣ مترى تکرار کن . بعد در ٢ مترى و به همین ترتیب تا بالاخره جواب دهد .» آن شب، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه  شام بود و خود او در اتاق نشیمن نشسته بود . مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود ٤ متر است . بگذار امتحان کنم . سپس با صداى معمولى از همسرش پرسید : عزیزم شام چى داریم؟ جوابى نشنید . بعد بلند شد و یک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید : عزیزم شام چى داریم؟ باز هم پاسخى نیامد . باز هم جلوتر رفت و از وسط هال که تقریباً ٢ متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت : عزیزم شام چى داریم؟ باز هم جوابى نشنید . باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسید . سوالش راتکرار کرد و باز هم جوابى نیامد . این بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت : عزیزم شام چى داریم؟ زنش گفت : مگه کرى؟ براى پنجمین بار می گویم : خوراک مرغ ! نتیجه اخلاقى : مشکل ممکن است آنطور که ما همیشه فکر می کنیم در دیگران نباشد و عمدتاً در خود ما باشد !!
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 09 Farvardin 94 ، 08:23
سین الف میم


در روزگاری که بستنی با شکلات به گرانی امروز نبود پسر ۱۰ ساله ای وارد قهوه فروشی هتلی شد و پشت میزی نشست . خدمتکار برای سفارش گرفتن سراغش رفت. پسر پرسید : بستنی با شکلات چند است ؟ خدمتکار گفت : ۵۰ سنت. پسر کوچک دستش را در جیبش کرد. تمام پول خرد هایش را در آورد و شمرد بعد پرسید: بستنی خالی چند است؟ خدمتکار با توجه به اینکه تمام میز ها پر شده بود و عده ای بیرون قهوه فروشی منتظر خالی شدن میز ایستاده بودند با بی حوصلگی گفت: ۳۵ سنت. پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت: برای من یک بستنی ساده بیاورید. خدمتکار بستنی را به همراه صورت حصاب روی میز گذاشت و رفت. پسر بستنی را تمام کرد و رفت .هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت گریه اش گرفت. پسر بچه در کنار بشقاب خالی ۱۵ سنت برای انعام او گذاشته بود !!
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 09 Farvardin 94 ، 08:15
سین الف میم


1:آرتور اشی قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون به خاطر خونِ آلوده ای که در جریان یک عمل جراحی در سال 1983 دریافت کرد، به بیماری ایدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد . او از سراسر دنیا نامه هایی از طرفدارانش دریافت کرد. یکی از طرفدارانش نوشته بود: چرا خدا تو را برای چنین بیماری انتخاب کرده است؟ ! او در جواب گفت: در دنیا، 50 میلیون کودک بازی تنیس را آغاز می کنند. 5 میلیون نفر یاد می گیرند که چگونه تنیس بازی کنند.500 هزار نفر تنیس را در سطح حرفه ای یاد می گیرند.50 هزار نفر پا به مسابقات می گذارند. 5 هزار نفر سرشناس می شوند. 50 نفر به مسابقات ویمبلدون راه پیدا می کنند، چهار نفر به نیمه نهایی می رسند و دو نفر به فینال ... و آن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم، هرگز نگفتم «خدایا چرا من؟»و امروز هم که از این بیماری رنج می کشم، نیز نمی گویم «خدایا چرا من؟»
2 : تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، ساعت ها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد . سرانجام ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از کلک بسازد تا از خود و وسایل اندکش بهتر محافظت نماید . روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود . اندوهگین فریاد زد: "خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟" صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسید : «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟» آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی ، دیدیم!»
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 09 Farvardin 94 ، 08:08
سین الف میم


خانم جوانی در سالن انتظار فرودگاهی بزرگ منتظر اعلام برای سوار شدن به هواپیما بود. باید ساعات زیادی رو برای سوار شدن به هواپیما سپری می کرد و تا پرواز هواپیما مدت زیادی مونده بود، پس تصمیم گرفت یه کتاب بخره و با مطالعه این مدت رو بگذرونه. اون همین طور یه پاکت شیرینی خرید ... اون خانم نشست رو یه صندلی راحتی در قسمتی که مخصوص افراد مهم بود تا هم با خیال راحت استراحت کنه و هم کتابشو بخونه کنار دستش. اون جایی که پاکت شیرینی اش بود .یه آقایی نشست روی صندلی کنارش و شروع کرد به خوندن مجله ای که با خودش آورده بود.   وقتی خانومه اولین شیرینی رو از تو پاکت برداشت، آقاهه هم یه دونه ورداشت. خانومه عصبانی شد ولی به روش نیاورد، فقط پیش خودش فکر کرد این یارو عجب رویی داره، اگه حال و حوصله داشتم حسابی حالشو می گرفتم . هر یه دونه شیرینی که خانومه بر میداشت، آقاهه هم یکی بر می داشت. دیگه خانومه داشت راستی راستی جوش می آورد ولی نمی خواست باعث مشاجره بشه وقتی فقط یه دونه شیرینی ته پاکت مونده بود، خانومه فکر کرد، اه حالا این آقای پر رو و سو استفاده چی. چه عکس العملی نشون میده..هان ؟؟؟؟ آقاهه هم با کمال خونسردی شیرینی آخری رو ور داشت، دو قسمت کرد و نصفشو داد خانومه و صف دیگه شو خودش خورد  ...   این دیگه خیلی رو میخواد. خانومه دیگه از عصبانیت کارد می زدی خونش در نمیومد. در حالی که حسابی قاطی کرده بود. بلند شد و کتاب و اثاثش رو برداشت و عصبانی رفت برای سوار شدن به هواپیما وقتی نشست سر جای خودش تو هواپیما. یه نگاهی توی کیفش کرد تا عینکش رو بر داره. که یک دفعه غافلگیر شد، چرا ؟   برای این که دید که پاکت شیرینی که خریده بود توی کیفش هست. دست نخورده و باز نشده فهمید که اشتباه کرده و از خودش شرمنده شد. اون یادش رفته بود که پاکت شیرینی رو وقتی خریده بود تو کیفش گذاشته بود اون آقا بدون ناراحتی و اوقات تلخی شیرینی هاشو با او تقسیم کرده بود در زمانی که اون عصبانی بود و فکر می کرد که در واقع اونه
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 09 Farvardin 94 ، 07:14
سین الف میم
زورگو، فقط حرف می زند، اما هنگامی که کسی مقابلش می ایستد ضعف هایش مشخص می شود.
او به دروغ وانمود می کند که بسیار مقاوم است.
اما یک مبارز، به دیگران تصویری را نشان می دهد که خود در آینه می بیند. زیرا او برای ذلت هایی که در پیش رو دارد لباس رزم به تن کرده.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 08 Farvardin 94 ، 09:19
سین الف میم


 فرازی از دعای هفتم صحیفه سجادیه: الها - در آسایش را به رویم باز کن، و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من بشکن، و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن، و به درخواست من شیرینی اجابت بچشان، و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه نصیبم فرما، و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاریها مقرر کن، و مرا به خاطر و از فتنه‏هاى گمراه‏کننده رهائیم بخش، به حق مهربانیت اى مهربانترین مهربانان. و درود و برکات خداوند بر سرور ما محمّد فرستاده و برگزیده حق، و بر خاندان پاکش بار خدایا به تو پناه می آورم از طغیان آز، و تندی خشم و چیره گی حسد، و سستی صبر، و کمی قناعت، وبدی اخلاق، و زیاده روی در شهوت، و پافشاری در عصبیت، وپیروی هوا و هوس، و مخالفت با هدایت، و خواب غفلت، و کوشش بیش از اندازه، و انتخاب باطل بر حق، و پافشاری بر گناه، و کوچک شمردن معصیت، و بزرگ شمردن طاعت، و فخر و مباهات باثروتمندان، و تحقیر تهی دستان، و کوتاهی در حق زیردستان خود، و ناسپاسی نسبت به آن که به ما خوبی کرده، یا آنکه ستمگری را یاری کنیم، یا ستمدیده ای را تنها گذاریم، یا آنچه را که حق ما نیست بخواهیم، یا از آنچه را که نمی دانیم دم زنیم.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 08 Farvardin 94 ، 09:06
سین الف میم