Papyrus

بسم الله الرحمن الرحیم

Papyrus

بسم الله الرحمن الرحیم

Papyrus
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۸۷ مطلب توسط «سین الف میم» ثبت شده است

گران جانی بی ادبی میکرد.عزیزی اورا ملامت نمود.اوگفت:چه کنم ؟آب و گل مرا چنین سرشته اند...گفت:آب و گل را نیکو سرشته اند اما لگد کم خورده است...
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 11 Farvardin 94 ، 14:37
سین الف میم


ساقیا آمدن عید مبارک بادت....وآن موعید که کردی مرود از یادت
در شکفتم که در این مدت ایام فراق....بر گرفتی ز حریفان دل و دل میدادت
برسان بندگی دختر رز گوبه درآی....که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست....جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت....بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور کز آن تفرقه ات باز آورد....طالع نامور و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح....ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت....:":":....
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 11 Farvardin 94 ، 13:59
سین الف میم


پسر كوچكي وارد مغازه اي شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روي جعبه   رفت تا دستش به دكمه هاي تلفن برسد و شروع كرد به گرفتن شماره.  مغازه دار متوجه پسر   بود و به مكالماتش گوش مي داد. پسرك پرسيد: خانم، مي توانم خواهش كنم كوتاه كردن چمن هاي حياط خانه تان را به   من بسپاريد؟ زن پاسخ داد: كسي هست كه اين كار را برايم انجام مي دهد  ! پسرك گفت: خانم، من اين كار را با نصف قيمتي كه او مي دهد انجام خواهم داد .  زن در جوابش گفت كه از كار اين فرد كاملا راضي است . پسرك بيشتر اصرار كرد و پيشنهاد داد:خانم، من پياده رو و جدول جلوي خانه را هم   برايتان جارو مي كنم. در اين صورت شما در يكشنبه زيباترين چمن را در كل شهر خواهيد   داشت. مجددا زن پاسخش منفي بود . پسرك در حالي كه لبخندي بر لب داشت، گوشي را گذاشت.  مغازه دار كه به صحبت هاي او   گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر، از رفتارت خوشم آمد ؛ به خاطر اينكه روحيه   خاص و خوبي داري دوست دارم كاري به تو بدهم . پسر جواب داد: نه ممنون، من فقط داشتم عملكردم را مي سنجيدم. من همان كسي   هستم كه براي اين خانم كار مي كند .
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 11 Farvardin 94 ، 07:37
سین الف میم


راننده کاميوني وارد رستوران شد. دقايي پس از اين که او شروع به غذا خوردن کرد سه جوان موتورسيکلت سوار هم به رستوران آمدند و يک راست به سراغ ميز راننده کاميون رفتند و بعد از چند دقيقه پچ پچ کردن، اولي سيگارش را در استکان چاي راننده خاموش کرد.  ............ راننده به او چيزي نگفت. دومي شيشه نوشابه را روي سر راننده خالي کرد و باز هم راننده سکوت کرد و بعد هم وقتي راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمين خورد ولي باز هم ساکت ماند.  ........... دقايقي بعد از خروج راننده از رستوران يکي از جوانها به صاحب رستوران گفت: چه آدم بي خاصيتي بود، نه غذا خوردن بلد بود و نه حرف زدن و نه دعوا!  ......... رستورانچي جواب داد: از همه بدتر رانندگي بلد نبود چون وقتي داشت مي رفت دنده عقب 3 موتور نازنين را خرد کرد و رفت.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 11 Farvardin 94 ، 07:31
سین الف میم


*سرعت و نیروی امواج خروشان سیلاب، سنگ های موجود بر سر راهشان را جا به جا می کند*
این نماد نیروی یک مبارز است. (یورش بردن در وقت مناسب و با نیروی مناسب باعث می شود که حتی بسیاری از موانعی که ممکن بود بر سر راه تو قرار بگیرند همراه تو شوند.این یعنی با درایت می توان از تهدیدها هم استفاده کرد)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 10 Farvardin 94 ، 14:10
سین الف میم


1. امير مومنان(ع): پشتها سنگين شود و حوادث پياپي واقع شود.
2. امير مومنان(ع) : او (حضرت قائم( عج)) هنگامي ظاهر مي شود كه حقيقتها كم اجر و دنباله روها از نابخردان پيروي كنند.
3. امير مومنان(ع): عربها دچار اختلاف شوند اشتياق به ظهور افزون شود.
4. امير مومنان(ع): عفاف و خويشتن داري از جامعه رخت بربندد و ... و شيطان بر همگان چيره شود.
5. امير مومنان(ع): زنها فرمانروايي كنند، حوادث جانكاه و كمرشكني روي مي دهد.
6. امير مومنان(ع): شكافنده ها بشكافند و پيش بتازند ،تيز پروازان حمله كنند.
7. امير مومنان(ع): عراق را فتح كنند و هر نوع اختلافي را با خونريزي پاسخ دهند.
8. پيامبر(ص): براي مردم روزگاري ميرسد كه تنها همّ وغمّشان شكم آنها و شرف آنها تجمّلات زندگي و قبله ي آنها زنهايشان مي گردد.
9. پيامبر(ص): دين و آئين آنها درهم ودينارشان مي باشد، آنها بدترين خلايق هستند براي آنها نزد خدا ارج و مقامي نيست.
10. پيامبر(ص): هنگامي كه روابط نامشروع شيوع پيدا مي كند زلزله زياد مي شود.
11. پيامبر(ص): هنگامي كه براي كارهاي ناشايست تعاون وهمكاري كنند و در احكام دين از يكديگر دوري كنند.
12. پيامبر(ص): انسان به پدر ومادرش جفا مي كند ولي با دوستانش از راه وفا وصفا وار د مي شود.
13. پيامبر(ص): هنگامي كه تكبّر و خودپرستي در اعماق دلها نفوذ كرد آنطور كه سمها در بدنها نفوذ ميكند.
14. پيامبر(ص): گناهان علني شوند و محرّمات الهي سبك شمرده شوند.
15. پيـامبر(ص): زمـاني مي آيد كه مـردم گـرگ درنده مي شونـد، هر كس گرگ نباشد او را مي خورند.
16. پيامبر(ص): مردم به انجام منكرات تظاهر مي كنند ... و اموال فراوان براي غنا و موسيقي خرج مي شود.
17. امير مومنان(ع): كسي كه امر به معروف كند، خوار شود و كسي كه مرتكب گناه شود، مورد ستايش قرار گيرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 10 Farvardin 94 ، 09:14
سین الف میم


روزها را به امید آن که نگاهت فردا‌ بر پهنای آسمان درخشیدن گیرد  به شب‌هایم گره می‌زنم و دست بر دعا انتظار فردایی را می‌کشم که از حریم امن خویش درآیی و دلدادگان دیرینه‌ات را با آب زلال مهربانی‌ات سیراب کنی. هر شب که ماه بر آسمان می‌افتد‏، غمی دلگیرتر از همیشه تمام وجود عاشقانت را می‌گیرد و امید دیدنت باز حماسه شاعرانه می‌آفریند و شعر هجران به شعر انتظار تبدیل می‌شود و شاعر چشم‌هایت در لابلای ابیات ترک‌خورده‌اش به دنبال خودت می‌گردد...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 10 Farvardin 94 ، 08:58
سین الف میم


چرچيل (نخست وزير اسبق بريتانيا) روزي سوار تاکسي شده بود و به دفتر BBC براي مصاحبه مي‌رفت . هنگامي که به آن جا رسيد به راننده گفت : آقا لطفاً نيم ساعت صبر کنيد تا من برگردم . راننده گفت: نه آقا ! من مي خواهم سريعاً به خانه بروم تا سخنراني چرچيل را از راديو گوش دهم . چرچيل از علاقه‌ ي اين فرد به خودش خوشحال و ذوق ‌زده شد و يک اسکناس ده پوندي به او داد . راننده با ديدن اسکناس گفت: گور باباي چرچيل ! اگر بخواهيد، تا فردا هم اين‌جا منتظر مي ‌مانم ! ...:::::""":::::....
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 10 Farvardin 94 ، 08:51
سین الف میم
.


. مایكل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن كرد و در مسیر همیشگی شروع به كار كرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند. در ایستگاه بعدی، یك مرد با هیكل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد.. او در حالی كه به مایكل زل زده بود گفت: «تام هیكل پولی نمی ده!» و رفت و نشست. مایكل كه تقریباً ریز جثه بود و اساساً آدم ملایمی بود چیزی نگفت اما راضی هم نبود. روز بعد هم دوباره همین اتفاق افتاد و مرد هیكلی سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روی صندلی نشست و روز بعد و روز بعد... این اتفاق كه به كابوسی برای مایكل تبدیل شده بود خیلی او را آزار می داد. بعد از مدتی مایكل دیگر نمی تواست این موضوع را تحمل كند و باید با او برخورد می كرد. اما چطوری از پس آن هیكل بر می آمد؟ بنابراین در چند كلاس بدنسازی، كاراته و جودو و .... ثبت نام كرد. در پایان تابستان، مایكل به اندازه كافی آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پیدا كرده بود. بنابراین روز بعدی كه مرد هیكلی سوار اتوبوس شد و گفت: «تام هیكل پولی نمی ده!» مایكل ایستاد، به او زل زد و فریاد زد: «برای چی؟» مرد هیكلی با چهره ای متعجب و ترسان گفت: «تام هیكل كارت استفاده رایگان داره.» نکته داستان : پيش از اتخاذ هر اقدام و تلاشي براي حل مسائل، ابتدا مطمئن شويد كه آيا اصلاً مسئله اي وجود دارد يا خير.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 10 Farvardin 94 ، 08:43
سین الف میم
.


مرد پولداري در کابل، در نزديکي مسجد قلعه فتح الله رستوراني ساخت که در آن موسيقي بود و رقص و به مشتريان مشروب هم سرويس مي شد. ملاي مسجد هر روز موعظه مي کرد و در پايان موعظه اش دعا مي کرد تا خداوند صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلاي آسماني را بر اين رستوران که اخلاق مردم را فاسد مي سازد، وارد کند. يک ماه از فعاليت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شديد شد و يگانه جايي که خسارت ديد، همين رستوران بود که ديگر به خاکستر تبديل گرديد. ملاي مسجد روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبريک گفت و علاوه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چيزي بخواهد، از درگاه خدا نااميد نمي شود. اما خوشحالي مومنان و ملاي مسجد دير دوام نکرد. صاحب رستوران به محکمه شکايت کرد و از ملاي مسجد تاوان خسارت خواست. ملا و مومنان البته چنين ادعايي را نپذيرفتند. قاضي هر دو طرف را به محکمه خواست و بعد از اين که سخنان دو جانب دعوا را شنيد، گلو صاف کرد و گفت: نمي دانم چه حکمي بکنم. من هر دو طرف را شنيدم. ا ز يک سو ملا و مومناني قرار دارند که به تاثير دعا و ثنا باور ندارند از سوي ديگر مرد مي فروشي که به تاثير دعا باور دارد…
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 10 Farvardin 94 ، 08:25
سین الف میم