روزها را به امید آن که نگاهت فردا بر پهنای آسمان درخشیدن گیرد به شبهایم گره میزنم و دست بر دعا انتظار فردایی را میکشم که از حریم امن خویش درآیی و دلدادگان دیرینهات را با آب زلال مهربانیات سیراب کنی. هر شب که ماه بر آسمان میافتد، غمی دلگیرتر از همیشه تمام وجود عاشقانت را میگیرد و امید دیدنت باز حماسه شاعرانه میآفریند و شعر هجران به شعر انتظار تبدیل میشود و شاعر چشمهایت در لابلای ابیات ترکخوردهاش به دنبال خودت میگردد...