Papyrus

بسم الله الرحمن الرحیم

Papyrus

بسم الله الرحمن الرحیم

Papyrus
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۲۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است


گنجشک با خدا قهر بود . روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه می دارد ... و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست . گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت : ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی . گنجشگ خیره در خداییِ خدا مانده بود . خدا گفت : و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت … های های گریه هایش ، ملکوت خدا را پر کرد …
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 12 Farvardin 94 ، 10:08
سین الف میم


پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت. یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد : «برلین فوق ‏العاده است، مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم، ولی یک مقدار احساس شرم می‏کنم که با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی که تمام دبیرانم با ترن جابجا می‏شوند. » مدتی بعد نامه‏ای به این شرح همراه با یک چک یک میلیون دلاری از پدرش برایش رسید: «بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یک ترن بگیر!»
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 12 Farvardin 94 ، 09:31
سین الف میم


پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ. پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است. تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد. اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بود. این تابلو هیچ با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید. آنجا، در میان غرش وحشیانه ی طوفان ، جوجه گنجشکی ، آرام نشسته بود. پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است. بعد توضیح داد : آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل ، بی کار سخت یافت می شود ، چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت ، آرامش در قلب ما حفظ شود. این تنها معنای حقیقی آرامش است …
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 12 Farvardin 94 ، 09:27
سین الف میم
و رها کن کسانی را که دین خود را به بازی و سرگرمی گرفته اند
و زندگی دنیا آنهارا فریفته است
و به وسیله ی این قرآن تذکر ده که مبادا کسی به سزای آنچه کسب کرده تسلیم هلاکت و نومید از رحمت گردد
در حالی که برای او در برابر خداوند سرپرست و یاور و شفاعت گری نباشد
و اگر هر عوض و فدیه ای بدهد از وی پذیرفته نشود
آنهایند که در برابر آنچه کسب کرده اند تسلیم هلاکت و نومید از رحمت شده اند
آنان را به سزای کفرشان آشامیدنی ای از آب جوشان و عذابی درد ناک است...
قرآن کریم سوره انعام آیه 70
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 12 Farvardin 94 ، 00:37
سین الف میم
گران جانی بی ادبی میکرد.عزیزی اورا ملامت نمود.اوگفت:چه کنم ؟آب و گل مرا چنین سرشته اند...گفت:آب و گل را نیکو سرشته اند اما لگد کم خورده است...
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 11 Farvardin 94 ، 14:37
سین الف میم


ساقیا آمدن عید مبارک بادت....وآن موعید که کردی مرود از یادت
در شکفتم که در این مدت ایام فراق....بر گرفتی ز حریفان دل و دل میدادت
برسان بندگی دختر رز گوبه درآی....که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست....جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت....بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور کز آن تفرقه ات باز آورد....طالع نامور و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح....ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت....:":":....
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 11 Farvardin 94 ، 13:59
سین الف میم


پسر كوچكي وارد مغازه اي شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روي جعبه   رفت تا دستش به دكمه هاي تلفن برسد و شروع كرد به گرفتن شماره.  مغازه دار متوجه پسر   بود و به مكالماتش گوش مي داد. پسرك پرسيد: خانم، مي توانم خواهش كنم كوتاه كردن چمن هاي حياط خانه تان را به   من بسپاريد؟ زن پاسخ داد: كسي هست كه اين كار را برايم انجام مي دهد  ! پسرك گفت: خانم، من اين كار را با نصف قيمتي كه او مي دهد انجام خواهم داد .  زن در جوابش گفت كه از كار اين فرد كاملا راضي است . پسرك بيشتر اصرار كرد و پيشنهاد داد:خانم، من پياده رو و جدول جلوي خانه را هم   برايتان جارو مي كنم. در اين صورت شما در يكشنبه زيباترين چمن را در كل شهر خواهيد   داشت. مجددا زن پاسخش منفي بود . پسرك در حالي كه لبخندي بر لب داشت، گوشي را گذاشت.  مغازه دار كه به صحبت هاي او   گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر، از رفتارت خوشم آمد ؛ به خاطر اينكه روحيه   خاص و خوبي داري دوست دارم كاري به تو بدهم . پسر جواب داد: نه ممنون، من فقط داشتم عملكردم را مي سنجيدم. من همان كسي   هستم كه براي اين خانم كار مي كند .
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 11 Farvardin 94 ، 07:37
سین الف میم


راننده کاميوني وارد رستوران شد. دقايي پس از اين که او شروع به غذا خوردن کرد سه جوان موتورسيکلت سوار هم به رستوران آمدند و يک راست به سراغ ميز راننده کاميون رفتند و بعد از چند دقيقه پچ پچ کردن، اولي سيگارش را در استکان چاي راننده خاموش کرد.  ............ راننده به او چيزي نگفت. دومي شيشه نوشابه را روي سر راننده خالي کرد و باز هم راننده سکوت کرد و بعد هم وقتي راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمين خورد ولي باز هم ساکت ماند.  ........... دقايقي بعد از خروج راننده از رستوران يکي از جوانها به صاحب رستوران گفت: چه آدم بي خاصيتي بود، نه غذا خوردن بلد بود و نه حرف زدن و نه دعوا!  ......... رستورانچي جواب داد: از همه بدتر رانندگي بلد نبود چون وقتي داشت مي رفت دنده عقب 3 موتور نازنين را خرد کرد و رفت.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 11 Farvardin 94 ، 07:31
سین الف میم


*سرعت و نیروی امواج خروشان سیلاب، سنگ های موجود بر سر راهشان را جا به جا می کند*
این نماد نیروی یک مبارز است. (یورش بردن در وقت مناسب و با نیروی مناسب باعث می شود که حتی بسیاری از موانعی که ممکن بود بر سر راه تو قرار بگیرند همراه تو شوند.این یعنی با درایت می توان از تهدیدها هم استفاده کرد)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 10 Farvardin 94 ، 14:10
سین الف میم


1. امير مومنان(ع): پشتها سنگين شود و حوادث پياپي واقع شود.
2. امير مومنان(ع) : او (حضرت قائم( عج)) هنگامي ظاهر مي شود كه حقيقتها كم اجر و دنباله روها از نابخردان پيروي كنند.
3. امير مومنان(ع): عربها دچار اختلاف شوند اشتياق به ظهور افزون شود.
4. امير مومنان(ع): عفاف و خويشتن داري از جامعه رخت بربندد و ... و شيطان بر همگان چيره شود.
5. امير مومنان(ع): زنها فرمانروايي كنند، حوادث جانكاه و كمرشكني روي مي دهد.
6. امير مومنان(ع): شكافنده ها بشكافند و پيش بتازند ،تيز پروازان حمله كنند.
7. امير مومنان(ع): عراق را فتح كنند و هر نوع اختلافي را با خونريزي پاسخ دهند.
8. پيامبر(ص): براي مردم روزگاري ميرسد كه تنها همّ وغمّشان شكم آنها و شرف آنها تجمّلات زندگي و قبله ي آنها زنهايشان مي گردد.
9. پيامبر(ص): دين و آئين آنها درهم ودينارشان مي باشد، آنها بدترين خلايق هستند براي آنها نزد خدا ارج و مقامي نيست.
10. پيامبر(ص): هنگامي كه روابط نامشروع شيوع پيدا مي كند زلزله زياد مي شود.
11. پيامبر(ص): هنگامي كه براي كارهاي ناشايست تعاون وهمكاري كنند و در احكام دين از يكديگر دوري كنند.
12. پيامبر(ص): انسان به پدر ومادرش جفا مي كند ولي با دوستانش از راه وفا وصفا وار د مي شود.
13. پيامبر(ص): هنگامي كه تكبّر و خودپرستي در اعماق دلها نفوذ كرد آنطور كه سمها در بدنها نفوذ ميكند.
14. پيامبر(ص): گناهان علني شوند و محرّمات الهي سبك شمرده شوند.
15. پيـامبر(ص): زمـاني مي آيد كه مـردم گـرگ درنده مي شونـد، هر كس گرگ نباشد او را مي خورند.
16. پيامبر(ص): مردم به انجام منكرات تظاهر مي كنند ... و اموال فراوان براي غنا و موسيقي خرج مي شود.
17. امير مومنان(ع): كسي كه امر به معروف كند، خوار شود و كسي كه مرتكب گناه شود، مورد ستايش قرار گيرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 10 Farvardin 94 ، 09:14
سین الف میم