لاتاری-داستان کوتاه
Saturday, 8 Esfand 1394، 09:36 PM
♦️مرد پارسایی ناگهان تمام ثروتش را از دست داد و چون میدانست خدا به او کمک میکند و نوع کمک هم برای خدا فرقی نمیکند، شروع به دعا و درخواست کرد:
- خدایا، کمکم کن در لاتاری برنده شوم.
سالها و سالها دعا کرد، ولی همچنان فقیر بود. تا اینکه از دنیا رفت... و چون مرد بسیار مؤمن و متدینی بود، یکسر به بهشت رفت. اما وقتی به بهشت رسید، حاضر نشد وارد بهشت شود و گفت یک عمر بر طبق آموختهها مذهبی خود زیست، درحالیکه خدا هرگز کاری نکرد که او در لاتاری برنده شود. او با دلسردی به خدا گفت:
- تمام وعدههایی که به من دادی، دروغ بود!
خداوند به او پاسخ داد:
- من همیشه حاضر بودم به تو کمک کنم تا برنده شوی. اما هرقدر هم که میخواستم کمکت کنم، تو هرگز حتی یک بلیت لاتاری هم نخریدی!
نویسنده: پائولو کوئیلو
94/12/08