Papyrus

بسم الله الرحمن الرحیم

Papyrus

بسم الله الرحمن الرحیم

Papyrus
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۷۵ مطلب با موضوع «داستان» ثبت شده است

پسری با اخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری رفت.

پدر دختر رو به پسر کرد و گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد پس من به تو دختر نمیدهم.

چندی بعد پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر رفت ، پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت : انشاءالله خدا او را هدایت میکند.

دختر گفت: پدر، مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 02 Khordad 94 ، 11:02
سین الف میم
سمیناری برگزار شد و پنجاه نفر در آن حضور یافتند. سخنران به سخن گفتن مشغول بود و ناگاه سکوت کرد و به هر یک از حاضرین بادکنکی داد و تقاضا کرد با ماژیک روی آن اسم خود را بنویسند.سخنران بادکنک‌ها را جمع کرد و در اطاقی دیگر نهاد. سپس از حاضرین خواست که به اطاق دیگر بروند و هر یک بادکنکی را که نامش روی آن بود بیابد. همه باید ظرف پنج دقیقه بادکنک خود را بیابند.

همه دیوانه‌وار به جستجو پرداختند؛ یکدیگر را هُل می‌دادند؛ به یکدیگر برخورد می‌کردند و هرج و مرجی راه انداخته بودند که حد نداشت. مهلت به پایان رسید و هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد.

بعد، از همه خواسته شد که هر یک بادکنکی را اتفاقی بردارد و آن را به کسی بدهد که نامش روی آن نوشته شده است.

در کمتر از پنج دقیقه همه به بادکنک خود دست یافتند.

سخنران ادامه داده گفت: «همین اتّفاق در زندگی ما می‌افتد. همه دیوانه‌وار و سراسیمه در جستجوی سعادت خویش به این سوی و آن سوی چنگ می‌اندازیم و نمی‌دانیم سعادت ما در کجا واقع شده است. سعادت ما در سعادت و مسرّت دیگران است. به یک دست سعادت آنها را به آنها بدهید و سعادت خود را از دست دیگر بگیرید.»

 

برگرفته از : http://www.choolab.ir/
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 01 Khordad 94 ، 06:21
سین الف میم
۵- «جاناتان، مرغ دریایی» ریچارد باخ: نمی‌دانم این کتاب را خوانده‌اید یا نه. اما بودن این کتاب در فهرست کتاب‌هایی که بارها از سوی ناشران رد شدند، آدم را نگران می‌کند که نکند شاهکارهای دیگری هم بوده باشند که در طول سالیان، با همین مشکل مواجه بوده باشند و نویسنده‌شان به خاطر سرخوردگی یا برعکس غرور، آنقدر سماجت و اصرار دوباره برای چاپ اثر را نداشته باشد.

جوناتان لوینگستون مرغ دریایی جوانی است که علاقه‌ای ندارد با دیگر اعضای گله‌اش بجوشد. او گمان می‌برد که -به عنوان یک پرنده- هدف او از خلقت چیزی بیش از روزمرگی و دعوا بر سر تکه‌های ماهی است. جوناتان اعتقاد دارد که باید سعی کند تا بر تمام محدودیت‌های پروازی خود غلبه کند تا به یک پرنده واقعی تبدیل شود و آرامش بیابد …

این کتاب بارها توسط ناشران مختلف در ایران ترجمه و چاپ شده است.

۶- لوئیس لامور که به سبب نوشتن رمان‌های وسترن و فیلم‌های متعددی که از روی این رمان‌های ساخته شده، مشهور بود، قبل از موفقیت ۲۰۰ بار ناکام شد.

۷- «متأسفیم آقای کیپلینگ، ولی شما نمی‌دانید که چگونه از زبان انگلیسی استفاده کنید.»

این پاسخی بود که آقای رودیارد کیپلینگ در سال ۱۹۸۹ از مسئولان نشریه سان فرانسیسکو اگزامینز دریافت کرد.

اما ۱۹ سال بعد، زمانی که او ۴۳ ساله بود، آکادمی نوبل به خاطر «قدرت مشاهده و تخیل پیشرو و اثر به اوج رسیده مفاهیم و هنر توصیف» او را برنده جایزه نوبل ادبیات معرفی کرد. همان سال دانشگاه‌های دورهام و آکسفورد و سال بعد دانشگاه کمبریج به وی درجات افتخاری اهدا کردند.

از کیپلینگ تا جایی که می‌دانم کتاب «پسر جنگل» به فارسی ترجمه شده است.

۸- اما بسیار بامزه است بدانید که روزی منتقدی به اسکات فیترجرالد گفته بود، کتاب گتسبی بزرگ او اثر فاخری است، اگر از شر کاراکتر گتسبی راحت شود.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 30 Ordibehesht 94 ، 06:20
سین الف میم
۱- مادلین لنگل و کتاب چینشی در زمان: مادلین لنگل نویسنده پرکاری بود، او بیش از ۶۰ رمان، کتاب شعر و شرح حال در طول ۸۸ سال زندگی خود نوشت. کتاب چینشی در زمان او که در مورد مفقود شدن پدر دانشمند یک دختر جوان است، در سال ۱۹۶۲ برنده جایزه نیوبری شده است. اما جالب است بدانید وی قبل از اینکه این اثرش چاپ شود، آن را برای مطالعه به ۲۹ ناشر مختلف سپرده بود و هیچ کدام از آنها کتاب را سزاوار چاپ ارزیابی نکردند!

۲- کلایو استیپلز لوئیس، خالق سرگذشت نارنیا: این نویسنده مشهور ایرلندی هم قبل از پذیرش اولین اثرش بارها سرخورده شد. این بار منظور من از بارها چند ده بار نیست، بلکه ۸۰۰ بار است!

کتاب‌های تألیفی او البته طیف گسترده‌ای دارند و تنها منحصر به کتاب‌های نوجوانان نیستند، او در درباره الهیات مسیحی و ادبیات قرون وسطا و دوران رنسانس هم مطلب نوشته است.

۳- مارگارت میچل و بر باد رفته: جالب است که کتاب مشهور بر باد رفته مارگارت میچل که کمتر کسی است که کتاب‌اش را نخوانده باشد یا فیلم اقتباس شده از آن را ندیده باشد، پیش از انتشار ۲۵ بار توسط ناشران رد شده بود.

۴- ذن و هنر نگهداری از موتور سیکلت: این کتاب را «رابرت ام پیرسیگ» نوشته است. کتاب، رمان به ظاهر ساده‌ای است که سفر ۱۷ روزه دو زوج ، یکی زن و شوهر و دیگری پدر و پسر را در چند ایالت آمریکا توصیف می‌کند، اما در این قالب ساده، دارای معانی فلسفی نیز است. این کتاب در سال ۱۹۷۴ نوشته شده است و تا به حال پنج میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است. اما قبل از چاپ ۱۲۱ بار از سوی ناشران مختلف رد شد!
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 30 Ordibehesht 94 ، 06:18
سین الف میم
پائیز بود و سرخپوست ها از رئیس جدید قبیله پرسیدند که زمستان پیش رو سرد خواهد بود یا نه. از آنجایی که رئیس جدید از نسل جامعه مدرن بود از اسرار قدیمی سرخپوست ها چیزی نیاموخته بود. او با نگاه به آسمان نمی توانست تشخیص دهد زمستان چگونه خواهد بود. بنابراین برای اینکه جانب احتیاط را رعایت کند به افراد قبیله گفت که زمستان امسال سرد خواهد بود و آنان باید هیزم جمع کنند.

چند روز بعد ايده اي به نظرش رسيد. به مركز تلفن رفت و با اداره هواشناسي تماس گرفت و پرسيد:آيا زمستان امسال سرد خواهد بود؟
كارشناس هواشناسي پاسخ داد:به نظر مي رسد اين زمستان واقعاً سرد باشد.
رئيس جديد به قبيله برگشت و به افرادش گفت كه هيزم بيشتري انبار كنند. يك هفته بعد دوباره از مركز هواشناسي پرسيد: آيا هنوز فكر مي كنيد كه زمستان سردي پيش رو داريم؟
كارشناس جواب داد:بله، زمستان خيلي سردي خواهد بود.
رئيس دوباره به قبيله برگشت و به افراد قبيله دستور داد كه هر تكه هيزمي كه مي بينند جمع كنند. هفته بعد از آن دوباره از اداره هواشناسي پرسيد:آيا شما كاملاً مطمئن هستيد كه زمستان امسال خيلي سرد خواهد بود؟
كارشناس جواب داد: قطعاً و به نظر مي رسد زمستان امسال يكي از سردترين زمستان هايي باشد كه اين منطقه به خود ديده است.
رئيس قبيله پرسيد:شما چطور مي توانيد اين قدر مطمئن باشيد؟
كارشناس هواشناسي جواب داد:چون سرخپوست ها ديوانه وار در حال جمع آوري هيزم هستند.......





نظر بدید
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 27 Ordibehesht 94 ، 07:38
سین الف میم
شکارچی پرنده سگ جدیدی خریده بود، سگی که ویژگی منحصر به فردی داشت. این سگ میتوانست روی آب راه برود. شکارچی وقتی این را دید نمی توانست باور کند و خیلی مشتاق بود که این را به دوستانش بگوید. برای همین یکی از دوستانش را به شکار مرغابی در برکه ای آن اطراف دعوت کرد.

او و دوستش شكار را شروع كردند و چند مرغابي شكار كردند. بعد به سگش دستور داد كه مرغابي هاي شكار شده را جمع كند. در تمام مدت چند ساعت شكار، سگ روي آب مي دويد و مرغابي ها را جمع مي كرد. صاحب سگ انتظار داشت دوستش درباره اين سگ شگفت انگيز نظري بدهد يا اظهار تعجب كند، اما دوستش چيزي نگفت.
در راه برگشت، او از دوستش پرسيد آيا متوجه چيز عجيبي در مورد سگش شده است؟
دوستش پاسخ داد: آره، در واقع، متوجه چيز غيرمعمولي شدم. سگ تو نمي تواند شنا كند.



بعضي از افراد هميشه به ابعاد و نكات منفي توجه دارند. روي وجوه منفي تيم هاي كاري متمركز نشويد. با توجه به جنبه هاي مثبت و نقاط قوت، در كاركنان و تيم هاي كاري ايجاد انگيزه كنيد.



نظر بدید
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 27 Ordibehesht 94 ، 07:28
سین الف میم
آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید


تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟


آهنگر سر به زیر اورد و گفت


وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم


.

همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار




ممنون میشم اگه نظر بدید
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 24 Ordibehesht 94 ، 06:03
سین الف میم
روزی انوشیروان بر بزرگمهر خشم گرفت و در خانه ای تاریک به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر بستند.چون روزی چند بر این حال بود،کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند. آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان.بدو گفتند:در این تنگی و سختی تو را آسوده دل می بینم


!

گفت:معجونی ساخته ام از شش جزئ و به کار می برم و چنین که می بینید مرا نیکو می دارد


.

گفتند
:...

آن معجون را شرح بازگوی که ما را نیز هنگام گرفتاری به کار آید


گفت:آری جزئ نخست اعتماد بر خدای است ،عزوجل،دوم آنچه مقدر است بودنی است،سوم شکیبایی برای گرفتار بهترین چیزهاست.چهارم اگر صبر نکنم چه کنم،پس نفس خویش را به جزع و زاری بیش نیازارم،پنجم آنکه شاید حالی سخت تر از این رخ دهد.ششم آنکه از این ساعت تا ساعت دیگر امید گشایش باشد


چون این سخنان به کسری رسید او را آزاد کرد و گرامی داشت.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 23 Ordibehesht 94 ، 06:17
سین الف میم
خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چاله‏ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟»گفت
:....
 
می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...» نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پایش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم
!







نظر بدید
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 21 Ordibehesht 94 ، 17:02
سین الف میم
دختر و پسر كوچكي با هم در حال بازي بودند ، پسر تعدادي تيله براق و خوشرنگ و دختر چند تايي شيريني خوشمزه با خود داشت.

پسر به دختر گفت : من همه تيله هايم را به تو مي دهم و تو هم در عوض همه شيريني هايت را به من بده.

دختر بلافاصله قبول كرد، پسر بدون اين كه دختر متوجه شود، قشنگ ترين تيله را يواشكي زير پايش پنهان كرد و مابقي تيله ها را به دخترك داد. ولي دختر روي قولش ماند و هرچه شيريني داشت، به پسرك داد.

همان شب دختر مثل فرشته ها با آرامش خوابيد؛ ولي پسر نمي توانست بخوابد؛ چون به اين فكر مي كرد همان طور كه خودش بهترين تيله اش را به دختر نداده، حتماً دختر هم چند تا شيريني قايم كرده و همه را به او نداده ! ...!

 

نتيجه اخلاقي :

عذاب وجدان هميشه با كسي است كه صادق نيست.

آرامش با كسي است كه صادق است.






لطفا نظر بدید
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 06 Ordibehesht 94 ، 13:21
سین الف میم