Papyrus

بسم الله الرحمن الرحیم

Papyrus

بسم الله الرحمن الرحیم

Papyrus
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پدر» ثبت شده است

پسری پدرش را برای غذای شب به رستوران برد.

پدر که خیلی پیر و ضعیف شده بود، غذایش را درست خورده نمی‌توانست و بروی لباسش می‌ریخت.

تمامی افراد موجود در رستوارنت با حقارت بسوی مرد پیر می‌نگریستند و پسرش هم خاموش بود.

پس از اینکه غذایشان تمام شد، پسر که هیچ خِجل هم نشده بود، به آرامی پدرش را به دست‌شویی برد، 

لباسش را تمیز کرد، موهایش را شانه زد و عینک‌هایش را نیز تنظیم کرد و بیرون آورد.

تمامی افراد موجود در رستوران متوجه آن دو بودند و هنوز هم با حقارت بسوی هر دو می‌نگریستند.

پسر پول غذا را پرداخت و با پدر راهی دروازه خروجی شد، درین وقت یک پیرمرد دیگری از جمع حاضرین صدا کرد؛

پسر!

آیا فکر نمیکنی چیزی را پشت سر گذاشته ای؟!

پسر پاسخ داد؛ نخیر جناب، چیزی باقی نگذاشته ام.

آن مرد پیر گفت: بله پسر، باقی گذاشته ای! 

درسی برای تمامی پسران و امیدی هم برای همه پدران!

یک نوع خاموشی مطلق بر تمامی رستوران حاکم شد! 🌸🍃



کانال تلگرام رادیو صبا

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 Bahman 94 ، 23:21
سین الف میم